جایگاه معرفت شناختی شعر در فلسفه افلاطون

نویسندگان

علی مرادخانی

یاسر حیاتی

چکیده

این مقاله تلاشی است برای فهم نگاه افلاطون به شعر و هنر. به عبارت دیگر، به مناقشه میان عقل و احساس و الهام شاعرانه نظر دارد؛ آنجا که افلاطون تلاش می کند با تیغ عقل بال های خیال انگیز شعر را ببُرد و انسان را با واقعیاتی درخور زندگی راستین روبه رو کند، بنابراین، هومر که نماینده شاعران و به گونه ای سلطان آنان به شمار می رفت را از مدینه خود بیرون می کند تا تکلیف دیگر شاعرانی که مرتبه ای پایین تر از او دارند خودبه خود روشن شود. بدیهی است دشمنی افلاطون ـ که آثارش خود آینه تمام نمای هنری کمال یافته است ـ با شعر معطوف به هومر یا شخص خاصی نیست. آنچه افلاطون با آن به مقابله برخاسته، فرزندان ناخلف شعر و تعابیر نابجا و نادرستی است که شاعران آن روزگار، در مقام مربیان جوانان و جامعه از مفاهیمی مانند عدالت، اوصاف خدایان، پهلوانان، داستان های اسطوره ای و... به دست می دادند.تأثیر شگرف شعر بر شعور آدمی را به آسانی نمی توان انکار کرد اما باید دید برای تربیت[1] نفس آدمی و صلاح مدینه[2] کدام شعر کارآمد است و کدام باعث گمراهی. بنابراین باید پرسید: شعر یا فلسفه، کدام یک تأثیر آموزشی بیشتری بر تربیت فکری مدینه دارند؟ آیا شعر و هنر خاصی هست که مورد توجه افلاطون باشد؟ نقد افلاطون متوجه محتوای شعر است یا هنر شعر به طور کلی مدنظر اوست؟تقابل افلاطون با شعر تلاشی است برای اثبات حقانیت فلسفه به عنوان شریف ترین هنر و بنا نهادن خشت خشت نهاد آدمی و مدینه افلاطونی بر پایه معیارهای عقلانی؛ مدینه ای که حاکمان و مربیان آن فیلسوفانند نه شاعران. [1]. paideia [2]. polis

برای دانلود باید عضویت طلایی داشته باشید

برای دانلود متن کامل این مقاله و بیش از 32 میلیون مقاله دیگر ابتدا ثبت نام کنید

اگر عضو سایت هستید لطفا وارد حساب کاربری خود شوید

منابع مشابه

جایگاه معرفت‌شناختی شعر در فلسفه افلاطون

این مقاله تلاشی است برای فهم نگاه افلاطون به شعر و هنر. به‌عبارت‌دیگر، به مناقشه میان عقل و احساس و الهام شاعرانه نظر دارد؛ آنجا که افلاطون تلاش می‌کند با تیغ عقل بال‌های خیال‌انگیز شعر را ببُرد و انسان را با واقعیاتی درخور زندگی راستین روبه‌رو کند، بنابراین، هومر که نماینده شاعران و به‌گونه‌ای سلطان آنان به‌شمار می‌رفت را از مدینه خود بیرون می‌کند تا تکلیف دیگر شاعرانی که مرتبه‌‌ای پایین‌تر از ...

متن کامل

پیوند معرفت و قدرت در فلسفه سیاسی افلاطون

اساسی‌ترین اصل فلسفه سیاسی افلاطون، قرار گرفتن ساختار مدینه فاضله براساس قدرتی است که فقط از طریق معرفت و شناخت حقیقی به‌دست می‌آید. از دیدگاه افلاطون ملاک قدرت در جامعه معرفت است، به‌طوری که هرکس در جامعه معرفت بیشتری داشته باشد، شایستگی بیشتری برای کسب قدرت دارد. افلاطون چاره رهایی از بحران و دگرگونی سیاسی را استواری سیاست بر پایه معرفت و خرد می‌داند، بر این اساس او سیاست سوفسطائیان را به‌دلی...

متن کامل

پیوند معرفت و قدرت در فلسفه سیاسی افلاطون

اساسی ترین اصل فلسفه سیاسی افلاطون، قرار گرفتن ساختار مدینه فاضله براساس قدرتی است که فقط از طریق معرفت و شناخت حقیقی به دست می آید. از دیدگاه افلاطون ملاک قدرت در جامعه معرفت است، به طوری که هرکس در جامعه معرفت بیشتری داشته باشد، شایستگی بیشتری برای کسب قدرت دارد. افلاطون چاره رهایی از بحران و دگرگونی سیاسی را استواری سیاست بر پایه معرفت و خرد می داند، بر این اساس او سیاست سوفسطائیان را به دلی...

متن کامل

معرفت شهودی در فلسفه‌ افلاطون

افلاطون در جست‌وجوی معرفتی‌ است که آدمی را به فضیلت اخلاقی و سعادت برساند؛ اما معرفت‌شناسی او گاه به نتیجه‌ای سلبی می‌انجامد، و تنها حاکی از آن است که به یاری روش دیالکتیک، یا هرگونه روش متکی بر زبان و واژگان، یا مادام که روح در قالب جسم اسیر است؛ نمی‌توان به معرفت رسید. شهود پاسخی ایجابی‌ است که افلاطون برای پرسش معرفت‌شناسی خود می‌یابد. او در آثار میانی خود، به سه طریق اصلی، دستیابی به شهود ر...

متن کامل

مفهوم دیالکتیک در فلسفه افلاطون

دیالکتیک از نظر لغوی به معنای فن مباحثه و از نظر فلسفی دارای معانی مختلفی است ، مانند دیالکتیک زنون،دیالکتیک سوفسطاییان،دیالکتیک سقراط،دیالکتیک افلاطون و... به نظر افلاطون یکی از ویژگیهای دیالکتیک این است که آن، مخرب فرضیات است . حال سوال این است که تخریب فرضیه یعنی چه؟ دیالکتیک دو مرحله دارد : 1- دیالکتیک صعودی 2- دیالکتیک نزولی آیا انسان،فطرتاً مطلق خواه است ؟ این مقاله به بحث و بررسی مسا...

متن کامل

جایگاه وجود شناختی و معرفت شناختی عقل فعال در فلسفه مشا

عقل فعال به عنوان مرتبه ای از نفس انسان ، برای اولین بار در آثار ارسطو مطرح شد. عقل فعال در بین شارحین مشایی ارسطو مانند کندی و ابن رشد و توماس آکویناس همان جایگاه ارسطویی را داشت. اسکندر افرودیسی از آن به عنوان موجود مجرد تام ، مستقل از انسان( محرک نامتحرک ارسطویی) نام برد. برجسته ترین نظریه مشایی در مورد عقل فعال در فلسفه ابن سینا و فارابی به عنوان آخرین عقل از سلسله عقول طولیه، ممکن الوجود، ...

15 صفحه اول

منابع من

با ذخیره ی این منبع در منابع من، دسترسی به آن را برای استفاده های بعدی آسان تر کنید


عنوان ژورنال:
پژوهشهای معرفت شناختی

ناشر: دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی

ISSN 2423-4982

دوره 3

شماره 7 2014

میزبانی شده توسط پلتفرم ابری doprax.com

copyright © 2015-2023